باسمه تعالي
زن ، حقوق و جايگاه اجتماعي آن در اسلام
مقدّمه
امروز كه ابرقدرتهاي شرق و غرب بر اذهان و قلبهاي مردم حكومت ميكنند و با تسخير علوم ،كاينات جهان را از آنِ خود ميدانند و به تحریک سياستمداران جهانخوار ميكوشند دين مقدّس اسلام را مخالف و منازع پيشرفت جهان معرّفي كنند و با حربهي فريب طرفداري از حقوق زنان و مطرح كردن فمنيسم، چهرهي اسلام را زنزدا كه هرگز احترامي براي زنان قائل نيست و زن را از حقوقش محروم ساخته، معرّفي می كنند. جوامع به اصطلاح متمدّن بزرگ فراموش كردهاند در هنگامي كه در عربستان دختران را زنده به گور ميكردند و يا در مصر براي زياد شدن آب نيل دختران را ميآراستند و بعد در اين رود غرق ميكردند و يا در قانون حمورابي اگر مردي دختر ديگري را ميكشت، بايد دختر خودش را به پدر مقتول تسليم كند، تا او را بكشد و در چين در زمان كنفوسيوس زنان بيوه براي ابراز وفاداري به شوي مردهي خود خود را ميكشتند و در اسپارت وقتي از پسر زاييدن زن مأيوس ميشدند، او را به مرگ محكوم ميكردند و يا دختران نوزاد را ميكشتند و به صحرا ميافكنـدند، ايـن قـرآن بـود كـه جهت ارزش گذاشتن به مقام زن فرمود:
« وَ اِذا الْمَوؤُدَةِ سُئِلَتْ بِأيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ »[i] پس اوّلين مكتبي كه زن را به عنوان كامل كنندهي حيات انساني در مسايل اجتماعي و اخلاقي و قانوني قرار داده است، مكتب اسلام است. زن در جامعهي اسلام عضو مهم و سرنوشت ساز است . دين اسلام به سلسلهاي از عبادات، اذكار و اندرزهاي اخلاقي منحصر نبوده و نه تنها روابط ميان خالق با مخلوق را بيان نموده، بلكه خطوط اساسي روابط انسانها، حقوق و وظايف آنان را در اجتماع و نسبت به یکدیگر عرضه داشته است. در این راستا جایگاه و نقش اجتماعي زنان مسلمان با تكيه به جهانبيني توحيدي اسلام مشخّص ميگردد. زن مسلمان در اين ديدگاه به شكل مستقيم و غيرمستقيم در صحنههاي مختلف سياسي ، اجتماعي داراي نقش اساسي و كليدي است.
در بيش از ده سوره از قرآن مجيد مسايلي مربوط به حقوق و مقام زنان هست و در طول تاريخ اسلام هر وقت اسلام به معناي راستين وجود داشته و بر جامعه حكومت ميكرده، زنان نيز در رشتههاي علمي، در زمينههاي ادبي و در نقشهاي اجتماعي بزرگترين استعدادها را نشان دادهاند.
اينجانب در اين مقاله كوشيدهام كه با ياري حق و با استناد به آيههاي قرآن كريم و ديدگاههاي پيامبر(ص) و ائمّه و بزرگان دين ، حقوق زن و جايگاه او را در اسلام مورد بررسي قرار دهم.
بحث
ديدگاه قرآن كريم در مورد حقوق زن:
با مطالعۀ منابع ديني درمييابيم كه اسلام و قرآن نه تنها نسبت به زنان نگرش توأم با اكرام و احترامي خاص دارد، بلكه در برابر آراء و عقايد تحقيرآميز ساير فرق و مذاهب نسبت به طينت و سرشت و خلقت و به طور كلّي امور مربوط به زنان ساكت نبوده است.
دين اسلام ديني است كه به پيامبرش فرمان بيعت با زنان را ميدهد و ميفرمايد: . . . . فَبايِعْهُنَّ . . . .[ii] و اين نشانگر آن است كه در اين شريعت زنان حق دارند كه در سرنوشت جامعهي خود شريك و در چرخاندن پايههاي اجتماع خود سهيم شوند. اين بيعت كه در واقعهي فتح مكّه انجام گرفت و بيعتالنّساء ناميده شد، يعني دادن مسئوليّت و خواستن انجام وظيفه از زن در اجتماع كه نمودار نهايت احترام به مقام و منزلت زن است. « اسلام وقتي از زن بيعت ميگيرد، در حقيقت به او اعلام ميكند كه تو يكي از خشتهاي بناي اسلامي، بايد سهم خود را در استواري و نگهداري اين بنيان ايفا كني. اسلام زن را به عنوان عضو مؤثّر جامعه پذيرفته و او را در امر مهم سرنوشت ساز بيعت شريك ساخته است».[iii]
بيعت پيامبر(ص) چه در قول و چه در فعل با زنان به مفهوم مشروعيّت حاكميّت و شركت زنان در امر حكومت و اجتماع ميباشد.
هنگامي كه قرآن ميفرمايد: « . . . . و لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْروفِ . . . . »[iv] و براي زنان است حقّي از معروف و خوبي همانند آنچه براي مردان هست، پس چگونه ميتوان ارج نهادن به حفظ كرامت و حقوق زن را در اسلام ناديده گرفت؟ اين آيه ميفهماند زنان هم بهرهي خاص خود را دارند و اگر منصفانه انديشه كنند، كمبودي ندارد. هر كمبودي كه خيال كنند، با بهرهي خاص ديگر جبران شده است.
اجتماعي كه منزلت زن را نشناسد و سدّي در برابر تكامل و پيشرفت زنان باشد و به زن اجازه ندهد كه قابليّتها و ارزشهاي انساني خود را ظهور سازد، اجتماع كاملي نخواهد بود. در حالي كه در قرآن دربارهي عظمت حقوقي و اجتماعي زن در سورهي نساء آيات 7 و 19 و 32 سخن رانده است.
در فرهنگ اسلام مرد و زن در متن خلقت و تكليف و وظيفه مساويند چنانكه در بخشي از سورهي نساء آيه 1 مي فرمايد: اي مردم ( از زن و مرد ) پروا كنيد از خداوندي كه شما را از نفس و ريشهي واحد و يگانه آفريد، پس از آن از همان ريشه همسرش را آفريد. . . .
در بخش مسائل اجتماعي ، قرآن ما را متوجّه كرده و ميفرمايد: با زنها معاشرت نيك داشته باشيد و زن را چون مرد در مجامعتان راه دهيد و اگر خوش آيندتان نيست كه در مجامعتان شركت كنند، اين كار ناخوشايند را بـكنيد چـرا كه ممكن است خير فـراواني در كار بـاشد و شـما نـدانـيد. ( وَ عاشِروهُنَّ بِالمَعروف ) .
اين معاشرت ، اختصاصي به مسائل خانوادگي ندارد. گاهي تعصّب جاهلي يا رواج فرهنگ ناصواب يا تعصّب خام و مانند آن، به مرد اين چنين تلقين ميكند كه تو نميتواني با زن در يك مؤسّسه همكاري كني. يا زن در جامعه نميتواند حضور فعّال داشته باشد.
قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد، اين گونه از تعصّبات رسومات جاهلي را كه فرهنگ باطل است بزداييد و اگر خوشتان نميآيد كه آنها مانند شما سمتي داشته باشند و در جامعه و صحنهي سياست و صحنهي درمان و پزشكي و فرهنگ و تدريس حضور داشته باشند، اين امر را عمل كنيد شايد خير فراواني در اين كار باشد و شما نميدانيد.
چيزي را كه عقل به رسميّت ميشناسد و پيش وحي و صاحب شريعت به رسميّت شناخته شده ، معروف است و چيزي را كه عقل و دين به رسميت نميشناسند، منكر و ناشناخته است.
قرآن ميفرمايد: با صنف زن طوري رفتار كنيد كه عقل و شرع آن را به رسميّت ميشناسد اين قشر عظيم را منزوي نكرده و با آنها بدرفتاري نكنيد.[v]
در قرآن مجيد از ولايت مؤمنان و مؤمنات بر يكديگر سخن به ميان آورده است. « . . . وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعْضُهُمْ اَولياءُ بَعضٍٍ . . . . »[vi]
اما متأسّفانه عبارات مجعول كه زن (جنس ضعيف) و جنس دوّم است و شايستگي شركت در امور سياست و مشاركت در تصميمگيري سياسي را ندارد، به واسطۀ كساني مطرح ميشود كه با تفكّر متحجرانه و قشري نگري عمق و هستهي دين را رها ميكنند و به ظاهر و رويه آن ميچسبند و سدّ راه انديشهي ناب اسلام و شركت و حضور زنان ميشوند.
قرآن همان گونه كه مردان را مالك درآمد و كسب و كار سرمايههاي خويشتن قرار ميدهد، زنان را هم مالك اموال و منافع مختلف و كسبها و تجارتهاي خويش ميداند و در اين مورد ميفرمايد: « هر كس از مرد و زن از آنچه اكتساب كند، بهرهمند شود».[vii]
پس قرآن مجید در این آیۀ کریمه ، مردان و زنان را در نتایج کار و فعّالیّتشان ذی حق می داند.
قرآن نمونهي خوبي از زنان را معرّفي ميكند كه نه فقط زنان بلكه جامعۀ اسلامي از او بايد درس بگيرد. اين زن كه زن فرعون است، در جامعه احساس مسئوليّت ميكند و با اين كه همسرش خونآشامترين مردم عصر است، با شهامت و شجاعت از كشتن موسي (ع) جلوگيري ميكند.
قرآن فضايلي براي اين بانو ذكر ميكند كه مهمترين آنها در بُعد دعاي اوست كه در آن شش نكتهي مهم است. علّت اين كه اين بانو نمونهي مردم خوب است، به خاطر آن است كه در نيايش به ذات اقدس عرض ميكند كه: « اي خدا براي من در كنار خود خانهاي در بهشت بنا كن». در حالي كه ديگران از خدا بهشتي ميخواهند كه نهرها از زير آن جاري است، اما اين بانو ابتدا خدا را ميخواهد و بعد در كنار خدا خانه طلب ميكند. در اين نيايش شش گانه دو درخواست اين بانو به تولّي برميگردد. يكي لقاءالله و ديگري بهشت و چهارخواستهي ديگر او به تبرّي برميگردد كه نجات از فرعون و عمل آنان است. او هم درخواست ميكند كه از فرعون نجات يابد و هم از كار او كه شرك است. بنابراين بانويي كه تا اين حد عالي ميفهمد و در خواستههايش تبرّي و تولّي دارد و مسائل اجتماعي و فردي را از ذات اقدس الله مسئلت ميكند، آيا اين زن نمونه، تنها نمونهي زنان است؟ يا به تعبير قرآن كريم نمونۀ مردم جامعه است؟[viii]
طبق روايات تاريخي عمر در زمان خلافت خود ميتوانست در يك جلسهي رسمي سقف مهريّهي زنان را محدود كند كه يكي از زنان برخاست و گفت: « شما حق نداريد چنين كنيد، اين برخلاف قرآن است». با توجّه به آيهي 20 سورهي نساء كه ميفرمايد: « اگر خواستيد زني را رها كرده به جاي او زني ديگر اختيار كنيد و مال بسيار بر او مهر كردهايد، البتّه نبايد از مهر او چيزي بازگيريد. آيا به وسيله تهمت زدن به زن مهر او را ميگيريد؟ و اين گناهي فاحش و زشتي آن آشكار است».[ix]
آن زن توانست در يك جلسۀ رسمي در مقابل خليفهي دوم كه ميخواست به زعم خود و طمطراق، دست به اصلاح اجتماعي بزند مخالفت ورزيد و ايستاد و آن قضيّه را شكست داد. اين نشانگر آن است كه چه اندازه شخصيّت زنان در آن دوران تكامل پيدا كرده بود و چه اندازه آنان به حقوق خود در اسلام واقف بودند.
طبق دستور قرآن ، نفقهي زن ( به معناي تهيّهي وسايل رفاه و خوراك و پوشاك، شرعاً و قانوناً بر عهدهي مرد است و حتّي هنگامي كه زن داراي درآمدي است، ميتواند از همسرش مطالبهي نفقه نمايد. زن حتّي مجبور به شير دادن به كودك خود نيست و در صورت تمايل ميتواند در قبال آن از مرد مطالبهي اجرت نمايد.[x]
قرآن در آيۀ 7 سوره نساء حق ارث بردن زن را تثبيت كرده است و ميفرمايد: « مردان را از مالي كه پدر و مادر و يا خويشاوندان بعد از مردن خود باقي ميگذارند، بهرهاي است و زنان را هم از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان از خود باقي ميگذارند، بهرهاي است». اين در حالي است كه عرب جاهليّت حاضر نبود به زن ارث بدهد، اما قرآن كريم اين حق را براي زن تثبيت كرد. پس قرآن كريم سيزده قرن قبل از اروپا به زن استقلال اقتصادي داد. با اين تفاوت :
اوّلاً ، انگيزهاي كه سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادي بدهد جز جنبههاي انساني و عدالت دوستي و الهي اسلام نبوده و در آنجا مطالبي از قبيل مطامع كارخانهداران انگلستان وجود نداشت كه به خاطر پر كردن شكم خود اين قانون را گذراندند. بعد با بوق و كرنا دنيا را پر كردند كه ما حقّ زنان را به رسميّت شناختيم و حقوق زن و مرد را مساوي دانستيم.
ثانياً ، اسلام به زن استقلال اقتصادي داد، امّا به قول « ويل دورانت» خانه براندازي نكرد، اساس خانوادهها را متزلزل نكرد، زنان را عليه شوهران و دختران را عليه پدران به تمرّد و عصيان وادار نكرد.
اسلام با اين دو آيه [ آيهي مذكور و آيهي 32 سورهي نساء كه قبلاً بيان شد] انقلاب عظيم اجتماعي به وجود آورد، امّا آرام و بيضرر و بيخطر.
ثالثاً ، آنچه دنياي غرب كرد اين بود كه به قول ويل دورانت ، زن را از بندگي و جان كندن در خانه رهانيد و گرفتار بندگي و جان كندن در مغازه و كارخانه كرد. يعني اروپا غل و زنجيري از دست و پاي زن باز كرد و غل و زنجير ديگري كه كمتر از اولي نبود به دست و پاي او بست. اما اسلام زن را از بندگي و بردگي مرد در خانه و مزارع و غيره رهانيد و با الزام مرد به تأمين بودجه ي اجتماع خانوادگي، هر نوع اجبار و الزامي را از دوش زن براي تأمين مخارج خود و خانواده برداشت، زن از نظر اسلام در عين اينكه حق دارد طبق غريزهي انساني به تحصيل ثروت و حفظ و افزايش آن بپردازد، طوري نيست كه جبر زندگي ، او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زيبايي را كه هميشه با اطمينان خاطر بايد همراه باشد از او بگيرد.[xi]
آيهي 26 سورهي قصص ميفرمايد « يكي از آن دو دختر (صفورا) گفت: اي پدر اين مرد را به خدمت خود اجير كن كه بهتر كسي كه بايد به خدمت برگزيد، كسي است كه امين و توانا باشد».
اين آيهي شريفه ميرساند كه شرايط خانهي شعيب (ع) براي مطرح كردن عقايد بسيار مناسب بوده و اين چنين نبود ، كه تنها رئيس و سرپرست خانه (با وصف اين كه پيامبر معصوم بوده) حقّ منحصر به فرد در اظهار نظر داشته باشد ، بلكه فرزند دختر وي به راحتي نظر خود را در مورد مسائل اقتصادي خانه ابراز مينمايد و پدر نيز با سعهي صدر نظر او را ميپذيرد. خانه شعيب پيامبر به عنوان الگوي خانهي موحّدين سرشار از صفا و محبّت است و تصميمگيريها با توجّه به نظر جمع و فكر اصلح انجام ميگيرد و طبيعي است كه در چنين فضايي استعداد فرزندان شكوفا شده و آنان قدرت استنباط و تحليل نسبت به مسائل را به خوبي مييابند.[xii]
بعضي آيات قرآن مشعر بر اين است كه زن و مرد از جهت انسانيّت و ارزش عمل مساوي ميباشند مانند آيهي 195 سورهي آل عمران كه ميفرمايد: « عمل هيچ عملكنندهاي از مرد يا زن را ضـايع نميكنم، بعضي از شما اولويّت دارند بر بعضي ديگر» و در سوره نحل آيهي 99 ميفرمايد: « كسي كه عمل شايسته كند اگر مرد باشد يا زن، در حالي كه با ايمان باشد پس همانا ما او را حيات مي دهيم يعني او را زنده ميگردانيم به زندگی نيكوي و پاكيزه و او را پاداشي ميدهيم به نيكوتر از آنچه بودند كه عمل ميكردند».
و نيز راجع به امور اجتماعي و شئون حياتي،اسلام بين زن و مرد مساوات قرار داده و هر يك را در اراده و عمل، مستقل و نيز در نتيجۀ عمل مساوي گردانيده مانند آيه 32 سوره نساء كه قبلاً بيان شد.
اين آيات صريح در اين است كه در ارزش عمل و پاداش آن فرقي بين زن و مرد نيست هرگاه هر دو با ايمان باشند.
آيهي ديگري كه دلالت صريح دارد كه زن و مرد در انسانيّت شريكند. در سوره حجرات آيهي 13 بيان شده است كه ميفرمايد: اي مردم ما شما را از مرد و زن خلق كرديم و آنگاه شعبههاي بسيار و فرقههاي مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد، بزرگوارترين شما نزد خدا باتقواترين مردم است و خدا كاملاً آگاه است.[xiii]
قرآن كريم، زن و مرد را يكسان مورد خطاب قرار ميدهد و رهنمودها و دستوراتش كه جنبهي عمومي دارند به مرد و زن متعلّقند ، هرگز مرد و زن را از هم جدا نمينمايد، به نحوي كه بتواند از آن استنباط كرد كه زن ، در بينش قرآني، پست يا ناقصالعمل و فاسد الرأي فرض شده باشد. در دو آيه مشهور مربوط به « شورا » كه عبارتند از « وَ اَمْرَهُمْ شُوري بَيْنَهُمْ » ، « وَ شاوِرْهُمْ فِي الاَمْرِ » ، به خوبي ملاحظه ميگردد كه امر مشورت، و سنّت آن، به مردان، انحصاراً اختصاص نيافته بلكه كليّۀ مسلمين اعم از زن و مرد را در برميگيرد و شامل ميشود.
و در آيهي 233 سورۀ بقره به نحو روشنتري ميبينيم كه خداوند متعال توافق را در رأي بين شوهر و همسر، جهت تصميمگيري درباره فرزندشان ملاك قرار ميدهد، و هيچ برتري يا امتيازي براي مرد(شوهر) قايل نميشود، هم چنين رأي زن (همسر) را به هيچ وجه ناديده يا حتّي كمارزشتر نميبيند، بلكه رأي او را پاياپاي رأي مرد به رسميّت ميشناسد چنانچه در آيه مذكور ميفرمايد: « . . . . پس اگر زن و شوهر به رضايت خاطر و ثواب ديد هم جدايي طفل را اختيار كنند . . . . »
درمورد بخشي از آيه34سورهي نساء كه ميفرمايد : « . . . الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَي النِّساءِ . . . » نبايد چنين پنداشت كه افزوني يا برتري و تسلّطي كه طبق قرآن ، مرد بر زن دارد، به معني پستي زن و نقص در انسانيّت ، عقل، ايمان، حقوق و كمال انساني اوست، چون چنين برداشتي با روح تعاليم اسلام ناسازگار است. اما بايد اذعان نمود كه اقرار به اين برتري، كه در آن حكمتي الهي است، در يك فهم كژ، نادرست و مغرضانه، باعث شده كه نتايج منفي به بار آورد، كه به نفع زن نبوده و نيست، تا حدّي كه انسانيّت او را خدشه دار كرده و به اصل مساوات لطمهي شديدي وارد ساخته، و اسلام را نيز بدنام كرده و بد جلوه داده.[xiv]
قرآن كريم در آيه 4 سورهي نساء دربارهي مهريه ميفرمايد: « وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلةًَ»
كابين زنان را كه به خود آنان تعلّق دارد عطيه و پيشكشي از جانب شماست به آنان بپردازيد. در اين آيه، قرآن كريم به سه نكته اشاره كرده است:
- از مهريه با نام صدقه ياد كرده كه صدقه از مادّهي صدق است و به آن جهت به مهر صداق گفته ميشود كه نشانهي راستين بودن علاقهي مرد است.
- منظور از ملحق كردن ضمير « هنَّ» به اين حكم دين است كه مهريه به خود زن تعلّق دارد نه به پدر و مادر و صداق مزد بزرگ كردن، شير دادن و نان دادن پدر و مادر به او نيست.
- با كلمهي (نحله) كاملاً تصريح ميكند كه مهر هيچ عنواني به جز تقديمي، پيشكش، عطيه و هديه ندارد.
در مورد مقدار مهريه بايد گفت كه شرع مقدّس اسلام براي آن ميزاني معيّن نكرده، بلكه مقدار آن را بر اساس رضايت زن و شوهر قرار داده است كه ميتواند پول ، خانه ، طلا ، نقره و يا منفعتي باشد و نيز تعليم صنعتي حلال و يا سورهاي از قرآن و يا تمامي قرآن را ميتوان به عنوان مهريه قرار داد.[xv]
ديدگاه پيامبر(ص) در مورد حقوق زنان
در دوران جاهليّت كه با زن همچون حيوانات بلكه پايينتر از آن رفتار ميكردند، اسلام زن را از آن لجنزار جاهليّت بيرون كشيد و حقوق پايمال شدهي او را به او برگرداند.
پيامبر(ص) اين فضاي عفن را شوريد و بر درخت خشكيده حقوق زن شكوفههاي رشد روييد. حقوقي كه اسلام عزيز براي زنان مقرّر فرموده بود با واقعيّات و رفتارهاي اجتماعي آن زمان بسيار فاصله داشت و هضم دقيق اين فاصله با حجم عميق آن براي چنان جامعهاي بسيار گران مينمود. آيات مبيّنات قرآني و بيانات تعيين كنندهي پيامبر(ص) در قالب اعلام تقدّم مادر بر پدر، تبرّك دختر در مقابل پسر و رفتار بديع و شگفتانگيز پيامبر(ص) با دختر و همسرانش براي فرهنگ جاهليّت ثقلي بود كه حمل آن را دون شخصيّت قومي عربيّت و رجوليّت خويش ميپنداشتند و خود با اكراه به حداقل رعايت حقوق زن بسنده مينمودند. اين هنگامي بود كه از محضر مباركش شرم مينمودند، امّا همين كه ديدگان نگران پيامبر به دنياي دون بسته و بر عرش خدا گشوده شده آنها كه مهيّاي فرصتي بودند، از پناهگاه آز بيرون و بر مسند رياست جستند و يكي از مسائلي كه به آن دندهي عقب زده شد، حقوق زن بود و تلاشي بي امان در بعد منفي حقوق اجتماعي و مالي زن در گرفت. بدين گونه كه يـك طـرف مبارزه، بلنـداي مقام فاطـمه زهرا(س) با رداي « امّ ابـيها »، « سيّدة النّساء» به دفاع از حقوق همهي زنان قرار داشت و در ديگر سو دستاني كه داستان پايمال كردن حقوق دختر پيامبر اكرم(ص) و به طريق اولي ديگران را پديد آوردند و عالمانه و عاملانه بر آن شدند تا عمود خيمۀ خمسهي طيّبه را فرو افكنند كه ديگر جايي براي اظهار وجود ديگر زنان نماند.
از سويي « فدك» حقّ مالي فاطمه زهرا(س) ، بانوي برتر اسلام را غصب نمودند و از ديگر سو، دست تطاول به سوي شخصيّتش دراز كردند و اين آغاز مرگ حقوق زن و احياي مسير انحراف از آن بود. هر چند با اعمال تعصّب جاهل اعراب، حقوق حقّهي زن نتوانست پا بگيرد، امّا با توجّه به روشنگريهاي همه جانبهي اين دين قيّم و ارادهي خداوند قيّوم ، از آنجا كه حق اصطلاحاً باريك ميشود، امّا قطع نميشود، گرچه انحرافاتي دامان دين را گرفت اما با تدابير سياسي درست و گذشتها و صبر بيپايان مولاي متقيّان علي (ع) شعلهي ضعيف آن خاموش نگشت و هر چند شاخ و برگ با طراوتش در شعلهي خودخواهيها سوخت، امّا بُن ماند و خداوند بار ديگر شاخ و برگي به آن روياند.[xvi]
پیامبر اسلام ( ص ) در عصری تاریک ، عصر محرومیّت عجیب زن با فجیع ترین وضع زندگی که نه تنها خاصّ زن عرب بلکه زن یونان که همچون کالای تجاری خرید و فروش می شد ، زن استرالیـا کـه همچون حیـوانات اهلی محسوب می شد و در هنگام قحطی چون گوسفند سرش را می بریدند و گوشتش را می خوردند ، زن هند که وقتی شوهرش می مرد برای رهایی روحش از تنهـایی ، زنش را با وی زنـده زنـده می سـوزاندند و این را نوعـی فـداکاری وعاشقـی زن قلمداد می کردند ، زن یهود که هنگام تولّدش غم و اندوه به همراه می آورد در حالی که تولّد یک پسر جشن وسـرور بـه دنبال داشت ، زن بابل کـه بـه عنوان کالا در معـرض فـروش گذاشته می شـد ، زن روم کـه پدرش نه تنها از حقّ فروش او برخوردار بود ، بلکه می توانست در موقع لزوم به حیاتش خاتمه دهد و این حقوق پدری بعد از ازدواج به شوهر که قانوناً مالک زن بود منتقل می گردید ، به پا خاست و آنان را از لجن زار جور و ظلم بیرون کشید و در آن دوران خفقان که هیچیک از ملل دنیا حقوقی برای زنان قایل نبودند ، به زبان قرآن فرمود : زنان به همان اندازه که در جامعه مسؤولیّت دارند باید از حقوق اجتماعی نیز برخوردار باشند « و لَهُنَّ مثل الّذی علیهنَّ بالمعروف »
آری زن به هنگام ظهور اسلام در جهان ، به خصوص در عربستان این چنین مظلوم و محروم از هرگونه حقوقی بود و در حالی که میان ملل اروپا و غیره جزو حیوانات و شیاطین محسوب می شـد ، و ازنـوع انســان به شمـار نمی آمد ، [ پیامبر اسلام ( ص ) آیة 1 سورة نساء را با زبان آزاد اندیش خود بیان نمود . ] که : « خَلَقَکُم مِن نفسٍ واحدةٍ و خَلَق زوجها و بثَّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً » زن یکی از دو عنصری است که از آن دو انسان ها پدیدار گشته اند و زن و شوهر آنچنان مکمل یکدیگرند که گویی زن از همسرش جدا شده و از جنس او و پارة تن اوست .
پیغمبراکرم (ص) در آخرین پیام خود به مسلمانان فرمود :
« ای مردم ! بانوان شما به شما حقوقی دارند و شما نیز برآنان حقوقی دارید ومن به شما سفارش و وصیّت می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانت های الهی در دست شما هستند وبا قوانین الهی بر شما حلال شده اند . »[xvii]
پيامبر (ص) در حالي كه چشمانشان پر از اشك شده بود در پاسخ قيس بن عاصم – يكي از انصار – كه از زنده به گور كردن دختران خود سخن ميگفت، فرمود: « اين عمل تو يك سنگ دلي است و ملّتي كه رحم و عواطف نداشته باشد مشمول رحمت الهي نميگردند.[xviii]
در روایت داریم که پیغمبر (ص) فرمود : « از اخلاق انبیاء دوست داشتن همسرانشان است .» خود ایشان مکرّر می گفت وقتی مردی همسرش را دوست دارد به او زباناً هم این مطلب را بگوید. کلامی که هیچوقت از قلب زن بیرون نمی رود این است که مرد به زنش بگوید دوستت دارم . همچنین در حدیث داریم که پیامبر ( ص ) بعد از نماز صبح می آمد و از همسرانش دلجویی
می کرد .
به هر حال ، مسألۀ « سعة صدر » داشتن مرد در مقابل همسرش نکتة مهم و یکی از حقوق زن بر مرد است . در روایت داریم که پیغمبر ( ص ) فرمود : « در همسرانتان فقط نقاط منفی را نبینید . به نقاط مثبت آنها نیز توجّه کنید . » طبیعی است اگر انسان فقط بخواهد به نقاط منفی یک فرد نگاه کند دیگر برایش آن فرد قابل تحمّل نخواهد بود . بلکه بایستی او را کمک کرده به
پلّه های بالاتر بکشانیم . به همین نحو اگر کسی دارای نقاط مثبتی است و در عین حال ضعف هایی هم دارد بایستی او را یاری داده و در کامل تر شدن او و از بین بردن نقاط ضعفش یاریش کنیم .
به جز مسألۀ « خوشرفتاری و سعة صدر داشتن نسبت به زن » ، از دیگر خصوصیّات نحوة برخورد پیامبر با زنانش می توان به توجّۀ خاصّ پیامبر ( ص ) به مسألۀ پرداخت نفقة همسرانش اشاره نمود . آن حضرت به دقّت حقّ زنانش را از بابت هزینة زندگیشان ادا می کرد . در این مورد لازم است به یک قضیّة کلّی تر اشاره شود و آن این است که در اسلام ، اساساً زن دارای استقلال اقتصادی است . یعنی اگر زنی کار بکند ، هر چقدر درآمد کسب کند مالک این درآمد فقط خود زن است . از نظر فقه اسلامی حتّی برای شیر دادن بچّه هم زن می تواند از شوهرش تقاضای پول کند . در حالی که وضعیّت مرد چنین نیست . به این معنا که مرد وقتی کار بکند و درآمدی به دست بیاورد ابتدا بایستی با آن درآمد مخارج زن و فرزندش را تأمین نماید و سپس از بقیّة درآمد خویش، در آن راههایی که خیر و صلاح است خرج نماید . در این زمینه در حدیث داریم یک وقت یکی از یاران پیامبر ( ص ) فوت کرده بود . وی پول اندکی داشت و همان پول اندک را نیز وصیّت کرده بود به امور عام المنفعه برسد . در نتیجه بچّه های کوچک آن مرد ، مجبور به گرسنگی و گدایی شده بودند .
پیامبر ( ص ) چون این جریان را فهمید گفت : اگر زودتر مطّلع شده بودم نمی گذاشتم این مرد را در قبرستان مسلمین دفن کنند .
پس از سیرة زندگی پیامبر و همچنین از آیات و روایات مربوطه می فهمیم یکی از وظایف مرد نسبت به همسرش این است که با کار و درآمد خویش مخارج غذا و پوشاک و مسکن و از این قبیل قضایا را حداقل در حدّ متوسّط تأمین نماید . [xix]
هنگامی که موقعیّت اجتماعی زن را در نزد اعراب با سیرة پیامبر اکرم ( ص ) مقایسه
می کنیم ، به روشن فکری ، آزادی اندیشه ، عدالت محوری و رفتار انسانی این مرد با ریحانة آفرینش پی می بریم زیرا زن در میان اعراب مانند کالایی خرید و فروش می
شد ، و از هر گونه حقوق اجتماعی و فردی ، حتّی حقّ ارث محروم بود. روشنفکران عرب ، زن را در شمار حیوانات قرار داده ، و به همین جهت در شمار لوازم و اثاث زندگی می شمردند . در سایة این عقیده ، این مثل : « و اِنَّما امَّهات النّاسِ اوعیةٌ » : « مادران حکم ظروف را دارند که فقط برای جای نطفه آفریده
شده اند » ، در میان آنان رواج کامل داشت .
اسف انگیزتر از همه نظام ازدواج آنان بود که در جهان نظیری نداشت . مثلاً ، برای همسر ، حدّ معیّنی قایل نبودند و برای خالی کردن شانه اززیر بار مهریّه ، زنان را اذیّت می کردند و چنانچه زنی بر خلاف عفّت رفتاری می نمود ؛ مهر او به کلّی از بین می رفت . گاهی از همین قانون سوء استفاده کرده ، زنان خود را متّهم می ساختند تا بتوانند از دادن مهر امتناع ورزند . گرفتن همسران پدر ، در صورت طلاق یا مرگ پدر ؛ برای اولاد اشکال نداشت . هنگامی که از شوهر خود طلاق
می گرفتند ، حقّ ازدواج منوط به اذن شوهر اوّل بود . و اذن شوهر نخستین هم غالباً با دریافت مهر انجام می گرفت ! وارث ها ، زن را نیز مانند اثاث خانه تملّک می کرده ؛ و با افکندن روسری به سر زن ، مالکیّت خود را اعلام می نمودند .
اگر خوانندۀ گرامی حقوق زن را در اسلام ملاحظه کند ؛ جدّاً اذعان خواهد نمود که این احکام و مقرّرات ؛ و این قدم هـای مؤثّر در اصـلاح و تحکیم حقوق زن ، که به وسیلة پیامبر اسلام برداشته شده ، خود گواه روشن بر حقّانیّت و ارتباط وی با جهان وحی می باشد . زیرا چه دلسوزی و مراعات بالاتر از این که علاوه بر اینکه در آیات و احادیث ، حقوق زن را تثبیت نموده و عملاً پیروان خود را به مهربانی با آنان دعوت کرده است.[1]
رسول اکرم ( ص ) نهایت عطوفت و رفق و مدارا را در رفتار با اعضای خانوادة خود به کار
می بردند و آخرین مراتب دقّت و حسّاسیّت را در مراعات حقوق همسران خود در نظر داشتند و در مقابل اشتباهاتی که از آنها سر می زد تندی نمی کردند و نه تنها با آنها حسن معاشرت داشتند بلکه تند خویی و بد زبانی آنها را نیز تحمّل می کردند و در این باره می فرمودند : « همه مردمان دارای خصلتهای نیک و بد هستند و مرد نباید تنهـا جنبه های ناپسنـد همسر خود را در نظر بگیرد و او را ترک کند ، چه هر گاه از یک خصلت او ناراضی می شود ، خلق دیگرش مایۀ خوشنودی اوست و این دو را روی هم باید به حساب بیاورد » .
پیامبر ( ص ) توصیۀ مؤکّد داشتند که مردان امکانات لازم جهت آسایش خانواده را فراهم نمایند و کسانی را که از تلاش در آسایش خانواده خود کوتاهی می نمودند مورد عتاب قرار داده
می فرمودند : « از رحمت خـدا دور باد کسی کـه خانـواده خـود را ضایع کند و آنها رابه حال خود واگذار نماید . » و نیز فرمود : « مؤمن مؤدّب است به آداب خدا هر گاه خداوند به او وسعت داد او هم در زندگانی به زن و فرزندش وسعت می دهد » و دربارۀ کسانی که از قدر ت مالی بر خوردارند ولی برخانواده خود سخت می گیرند می فرمود : لَیسَ مِنّا مَن وُسِعَ عَلَیه ثُمَّ قَدَرَ عَلی عَیالِهِ : آن کس که خداوند به او وسعت زندگی دهد و او بر خانواده اش سخت بگیرد از ما نیست » .[2]
پیغمبر اسلام در رعایت حال زنان و احترام گزاردن به ايشان سخت كوشا بود . در حقیقت پیغمبر اسلام برای اوّلین بار عامّۀ زنان را در جامعه عضویّت داد ، وقتی مسلمان می شدند از ایشان مانند مردان بیعت می گرفت .[3]
پس از بیعت عقبه ( قبل از هجرت انجام گرفته بود ؛ در میان هفتاد و اندی که با پیامبر بیعت نمودند سه نفر زن بودند . ) برای اوّلین بار پیامبر به طور رسمی از زنان بیعت گرفت . تشریفات بیعت چنین بود : پیامبر دستور داد ظرفی پر از آب آوردند و مقداری عطر در آن ریخت . سپس دست خود را در میان آن گذارد و آیه ای را که حاوی ( سورۀ ممتحنه / 12 ) بود ، تلاوت نموده آنگاه از جای خود برخاست و به زنان چنین فرمود : کسانی که حاضرند با شرایط یاد شده با من بیعت کنند ؛ دست در میان ظرف کرده ، و رسماً وفاداری خود را به مواد مزبور اعلام دارند . [4]
دکتر علی شریعتی در مورد حقوق زن در اسلام و از نظر پیامبر (ص) می گوید :
مسألۀ حقوق زن را در اسلام محقّقان ، در سالهای اخیر ، بررسی کرده ا ند و من آنچه را دیگران گفته اند در اینجا تکرار نمی کنم آنچه مسلّم است اینست که از میان مصلحان و اندیشمندان بزرگ تاریخ که غالباً یا زن را نـدیده انـد و یا به خـواری در او نگریسته اند ، محمّد تنها کسی است که جدّاً به سرنوشت زن پرداخته اند و حیثیّت انسانی و حقوق اجتماعی وی را به وی باز داده است . اعطای حقّ مالکیّت فردی ، استقلال اقتصادی زن و در عین حال متعهّد ساختن مرد به تأمین زندگی وی ، بگونه ای که حتّی برای شیر دادن کودک مـی تواند حقّ خویش را از همسرش مطالبه کند ، و نیز تعهّد پرداخت مهریّه که گرچه امروز آن را ، به حق مطرود می دانند نمایندۀ شخصیّت زن و نیز پشتوانۀ اقتصادی احتمالات شوم آیندۀ وی بوده است و نیز تساوی حقوقی و مذهبی او با مرد ، از عواملی است كه زن را در جامعة مقتدر و ، در برابر مرد ، که همواره
می خواسته است بر زن تسلّطی مستبدانه داشته باشد ، مستقل ساخته است .
آنچه من در مسألۀ حسّاس و پیچیدۀ زن در جامعه ، از دیدگاه اسلام ، می توانم گفت و آن قضاوتی است کـه از بررسی دقیـق و جامـع حقـوق اجتمـاعی و حیثیّت اخلاقی و انسانی زن در این مکتب استنباط می توان کرد ـ اینست که اسلام ، در عین حال که با « تبعیضات » موجود میان زن و مرد به شدّت مبارزه کرده است ، از « مساوات » میان این دو نیز جانبداری نمی کند و به عبارت دیگر نه طرفدار تبعیض است و نه معتقد به تساوی بلکه می کوشد تا در جامعه ، هر یک را در « جایگاه طبیعی » خویش بنشاند . تبعیض را جنایت می داند و تساوی را نادرست . با آن نیّت خالف است و با این طبیعت . طبیعت زن را نه پست تر از مرد می داند و نه همانند مرد . طبیعت این دو را در زندگی و اجتماع « مکمل » یکدیگر سرشته است و از این رو است که اسلام ، برخلاف تمدّن غربی ، طرفدار اعطای « حقوق طبیعی » به این دو است نه « حقوق مساوی و مشابه » و این بزرگترین سخنی است که در این باره می توان گفت و عمق و ارزش آن بر خوانندگان آگاهی که شهامت آنرا دارند که « بی اجازۀ اروپا » فکر کنند و با چشمان خویش ببینند ، پوشیده نیست .
محمّد ، عملاً می کوشد تا حقوق و شخصیّتی را که اسلام برای زن قایل شده است به وی عطا کند . از زنان همچون مردان بیعت می گیرد ( رأی ، تعهّد و پیمان اجتماعی و سیاسی بر مبنای مکتب اعتقادی خویش ) ، آنان را همچون مردان در صف « اصحاب » خویش جای می دهد. دخترش ، فاطمه ، را در کوچکی در برابر مردم بر زانوی خود می نشاند و هنگام گفتگو با آنان ، او را می نوازید و در ابراز محبّت خاصّ خود به وی گویی عمد دارد که به اعراب ـ که ، به گفتة قرآن از خبر ناخوش دختر بودن نوزادشان چهره شان سیاه می گشت و خشم خویش را فرو می خوردند و او را زنده در خاک مدفون می کردند ـ نشان دهد که دختر ننگ نیست و همچون پسر فرزندی عزیز است . در خواستگاری علی ، از وی اجازه می خواهد و آن هم با چه آداب دانی ای زیبا و لطیف ! و صـراحتی آمیختـه با شرم و نجابت ، پشت در اتاق فاطمه می ایستد و می گوید : « فاطمه ، علی ابن ابیطالب نام ترا می برد » ، و سپس در انتظار پاسخ وی خاموش می ایستد . پاسـخ منفی فاطمـه آن بـود کـه در را به آهستگی ببندد (صـراحت) و پاسـخ مثبتش این که پاسخی نگوید
( شرم ) .
فاطمه به خانۀ شوهر که رفت ، محمّد هر روز به او سر می زد . بیرون در می ایستاد و برای ورود اجازه می خواست و در سلام بر او پیشدستی می کرد .
رفتـار وی با زنـانش چنان با ادب و نرمش و مهربانی آمیخته بود که در هر جامعۀ خشن آن روز شگفت انگیز می نمود .
مردی که در بیرون خانه مظهر قدرت و صلابت بود ، در درون خانه چنان نرم و ساده و مهربان رفتار می کرد که زنانش بر او گستاخ شده بودند ، آشکارا با او مشاجره می کردند و بی پروا سخن می گفتند و از آزارش دریغ نمی کردند . یک روز که به سختی از آنان رنجیده شد ، برخلاف سنّت معمول که زنان را از خانه بیرون می راندند و اکنون نیز مؤمنین غالباً چنین می کنند ، خود از خانه بیرون رفت و انباری که یک طرفش غلّه ریخته بودند اقامت گزید . این انبار بر بلندی قرار داشت و پیغمبر تنۀ درختی را می گذاشت و از آن بالا می رفت و چون به انبار می رسید آنرا
بر می داشت تا کسی مزاحمش نشود . یک ماه با زنانش قهر کرد و چندان رنجیده بود که حتی به مسجد نیز نمی آمد و مردم سخت اندوهگین و پریشان شده بودند . عمر به نمایندگی آنان به سراغ وی آمد تا با وی سخن بگوید . او را اجازه نداد و عمر پیغام داد که اگر گمان می کنی که من
می خواهم دربارۀ دخترم با تو سخن بگویم من از او بیزارم و اگر اجازه دهی گردنش را می زنم . او را اجازه داد . عمر می گوید : « وقتی وارد شدم دیدم در گوشۀ انباری بر حصیری دراز کشیده است و چون بر خاست آثار حصیر بر پهلویش نمودار بود و من سخت به گریه افتادم » . محمّد که عمر را غمگین می بیند ، با او از شدّت پارسایی و بیزاری از دنیا سخن می گوید و او را آرام می کند . رفتار زنانش یکی از بزرگترین مشکلات زندگی وی بود و این طبیعی است ، چه ، روح و اندیشۀ محمّد با آنان بسیار فاصله داشت و گذشته از آن ، زنان آن روز که همچون بردگانی زبون و پست شمرده
می شدند ، شایستگی چنان آزادی و احترامی را که تنها در خانۀ محمّد احساس می کردند نداشتند و این حقیقتی است که ، امروز ، ما بیش از همه و بیش از همیشه با آن آشناییم .
سخني كه از زبان عمر نقل شده است انقلاب ریشه داری را که در حقوق اجتماعی زن و به خصوص روابط زن و مرد در زمان پیغمبر پدید آمده بوده است ، به روشنی نشان می دهد . وی
می گوید : به خدا سوگند که ما در جاهلیّت زنان را در هیچ امری به حساب نمی آوریم تا خدا آیاتی نازل ساخت و برای آنها نصیبی مقرّر داشت . وقتی من در کاری مشورت می کردم ، زنم گفت چنین و چنان کن ، گفتم : کار من به تو چه ربطی دارد ؟ گفت عجبا که تو نمی خواهی کسی در کارت دخالت کند . دختر تو ، با رسول خدا مناقشه می کند و کار را به جایی می رساند که تمام روز را در قهر و خشم به بسر می برد . من ردایم را برگرفتم و از خانه بیرون آمدم و پیش حفصه رفتم و گفتم : دخترک من ، تو با رسول خدا مناقشه می کنی تا به حدّی که تمام روز را در حال قهر به سر می برد ؟ حفصه گفت : آری ، با او مناقشه می کنم . گفتم : از عقاب خدا و غضب رسـول بر حـذر باش دختـرک مـن ، تو به این زن که به زیبایی خود و محبّت پیغمبر نسبت به خود
می نازد نگاه مکن . . . . [5]
و نیز در مورد مشورت پیامبر اکرم ( ص ) با امّ سلمه آمده است که :
چون در صلح حدیبیّه آن هنگام که اصحاب ، پیامبر ( ص ) را به خشم آوردند و از او فرمان نبردند ، و از پس آن نافرمانی پیامبر ( ص ) اندوهگین به نزد امّ سلمه رفت . آن زن راه حلّی را پیش روی نهاد که به بحرانی ترین وضع در روابط میان فرمانده و سپاهیانش پایان بخشید.[6]
با مطالعه در زندگي زني به نام نُصَيبه جراحه در زمان پيامبر (ص) پي ميبريم كه زن در آن هنگام توانست در حركتهاي اجتماعي شركت كند و همانند مردان در عرصهي اجتماع بدرخشد. اين زن و خواهرش از مدينه به نزد پيامبر(ص) آمدند و در بيعت عقبه با پيامبر(ص) بيعت نمودند. اگر رأي زنان در اسلام ارزشي نداشته باشد، پس بيعت اين دو خواهر با پيامبر(ص) چه مفهومي دارد؟ و يا مشورت پيامبر(ص) با امّ سلمه در صلح حديبيّه ؟ در زماني كه پيامبر اكرم (ص) در مكّه در تنگنا قرار گرفت و به مدينه هجرت كرد، همين انصار بودند كه پيش از آن با پيامبر بيعت كرده، حكومت پيامبر(ص) را در مدينه تثبيت نمودند. نصيبه همراه پيامبر(ص) در جنگها به عنوان پرستار شركت ميكرد. مشك آب به دوش ميگرفت، سربازان مجروح را معالجه ميكرد. هيچ كس نميتواند اين را منكر شود و هيچ كس نميتواند بگويد كه اين خواستهي پيامبر(ص) نبوده است. حضور اين زن در جبهه طبق روايات مايهي شگفتي است.
او مشوّق دو پسرش جهت شركت در جنگ با كفّار است. اين زن تمام عواطف و احساسات مادرانهي خود را زيرپا ميگذارد و هنگاميكه يكي از فرزندانش قصد فرار دارد، مانع راهش ميشود و بر سرش فرياد ميزند كه « آيا از رسول خدا شرم نميكني كه در اين لحظه او را تنها ميگذاري؟ سرانجام ناظر شهيد شدن فرزندانش در جبهه عليه كفر است و در آن لحظههاي حسّاس وظيفهي انساني، ايماني و اجتماعي خود را كه بايد به كمك سربازان مجروح بشتابد، هرگز فراموش نميكند. [7]
بنابراين پيامبر(ص) بزرگترين خدمتها را نسبت به جنس زن انجام داده خدمت او به زن تنها در ناحيه سلب اختيار داري مطلق پدران نبود، به طور كلّي به او حريّت داد، شخصيّت داد، استقلال فكر و نظر داد، حقوق طبيعي او را رسميّت داد، استقلال فكر و نظر داد و اين ارج گذاري به حقوق زن سبب ميشود كه خوشبختانه عدّهاي از غربيان منصفانه به مقام زن در اسلام شهادت بدهند. مثلاً آقاي (سيديو) ميگويد: « قرآن – كه قانون اساسي مسلمين است – مقام زن را به جاي اينكه پايين آورد، بالا برده است و محمّد(ص) سهم دختر را در ارث معادل نيمي از سهم برادرش قرار داده، با وجودي كه دختران قبل از اسلام هيچ حقّي از ارث نداشتهاند.» [8]
ديدگاه ائمّه و بزرگان دين در مورد حقوق زن
امام رضا(ع) در مورد حقوق زن ميفرمايد: « و بدان كه حقّ مادر، لازمترين حقوق است و واجبترين آنها، زيرا او باري برداشته آنجا كه هيچ كس برنميدارد و فرزند را حفظ كرد، با گوش و چشم و ديگر اندامها، در حالي كه شاد و خوشرو بود به اين كار، فرزند را حمل كرد با همه دشواريهايي كه هيچ كس بر آن تاب و شكيبايي ندارد. راضي شد كه خود گرسنه بماند، امّا او سير شود، و خود تشنه بماند، و او سيرآب گردد، خود برهنه بماند و او را بپوشاند، و خود در آفتاب بماند و او را سايه دهد، پس بايد شكر از او و نيكويي به او، اين اندازه باشد و هر چند طاعت اداي كمترين حقّ او را نداريد، مگر به ياري خداوند. [9]
حضرت فاطمه زهرا، در جامعه احساس مسئوليت ميكند. او خود را عضوي از اعضاي اجتماع ميداند كه بايد در چرخاندن چرخهاي اجتماع سهيم باشد و در هنگام تضييع حق از حقّ زنان دفاع كند. حضرت فاطمه(س) كه در تمام مدّت عمرش از طفوليّت تا ازدواج و از ازدواج تا مرگ به عنوان يك عنصر مسئول در سرنوشت امّت، فكر، عقيده، مبارزه، حق پرستي و نيز در مقابل انحراف و در غصب و ستمي كه در جامعهاش به وجود ميآيد، احساس مسئوليّت ميكند. او در درگيريهاي اجتماعي حضور دارد. تا لحظه مرگش خاموش نمينشيند. علي رغم اينكه ميداند در اين مبارزه پيروز نخواهد شد. اين درس است. اين مسئوليّت اجتماعي است. او به عنوان يك زن مسئول اجتماعي، كسي كه از بدو تولّد تا لحظهاي كه در غربت دفن شد و در خاموشي، باز يك لحظه از مبارزه نايستاد. [10]
از زنان صدر اسلام حضرت زينب(س) را در نظر بگيريم. اين زن تا چه اندازه به حق خويش آشناست! او به خوبي ميداند كه در برابر ستم و جور اَبَر قدرتها بايد از حقوق زن و مرد دفاع نمود.
شركت زينب(س) به عنوان تعهّد در برابر برادر نيست، به عنوان تعهّد در برابر خودش است و در برابر خدا. وقتي كه ميبيند كه رهبر اين نهضت راه افتاد و سرنوشتي را براي جهاد در برابر ستمي كه بر جامعه مسلّط شده ، انتخاب كرد، زندگي خودش، خانوادهاش و همسرش را رها ميكند و همراه نهضت ميآيد و ميبينيم پا به پاي امام حسين(ع) تا لحظهي شهادت هست. و لحظهاي سختتر از همهي لحظههايي كه بر امام حسين(ع) و يارانش گذشته، گذرانده است. پرچم ادامه نهضت را او تنها به دوش ميكشد. در هر جا بر سر هر قدرتي فرياد ميزند. در همۀ سرزمينهايي كه به صورت اسير تبعيدي ميرود، اين بذر انقلاب را ميافشاند و علي رغم قدرت امپراطوري خلافتي كه شرق و غرب و ايران و روم را به زانو در آورده ، يك زن دنبال اين انقلاب را ادامه ميدهد و بذر انديشه و مكتب امام حسين(ع) را همه جا ميپراكند و همه جا قطرۀ خون كربلا را به عنوان نمونه ميبرد و به همه نشان ميدهد. همهي اين معجزات مال يك زن است. وقتي كه يك زن در اين قرن زن آگاه و مسئول ، چنين نقشي را از خانوادۀ فاطمه(س) ميبيند ، ميداند كه زن امروز رادر كجا بايد جست و چگونه بايد ساخت و ميفهمد كه زنِ هر روزي را در هر قرني از روي اين الگو ميشود ساخت.[11]
بنابراين در اسلام زن ميتواند براي احياء حقّ جامعه و حيثيّت مردم جامعه، شجاعانه در برابر قدرتهاي زرو زور به پا خيزد و در مسائل اجتماعي و سياسي همانند مرد حضور يابد و براي استحقاق حق پايمال شده به محكمههاي حاكمان زور، مراجعه كند و نه تنها ميتواند حامي حقوق ديگران باشد، بلكه موظّف است حمايت حقوق ديگران را معروف بداند و دفاع از حقوق شخصي منهاي حقوق جامعه را منكِر تلقّي كند.
امام خميني(ره) نقش زنان و تحوّل ايجاد شده در زنان را از اهمّ موضوعات و بالاترين امور ميدانند و زنان را نه فقط هم قدم و هم دوش مردان در امور سياسي ، اجتماعي، بلكه پيشتاز آنها عنوان ميكنند.
زن مسلمان ميتواند نقش سياسي ، اجتماعي، نقش و وظايف مادري، تشخّص و منزلت علمی ، فرهنگی باتأکید تربیت نفس ، نقش دفاعی و اقتصادی را در جامعهي خود را دارا باشد و با حضور مثبت و سازنده و فعّال خود در جامعه، در تكامل جامعهي اسلامي گام بردار. حضور فعّالانه و پيش قدمانهي او در مسائل سياسي ، اجتماعي جامعهي اسلامي و سازندگي كشور و هم چنين حضور غير مستقيم او در تمامي زمينهها و در صحنههاي مختلف علم و فرهنگ و تعليم و تربيت، اقتصاد و جنگ همه در جهت و هدف تأمين استقلال و آزادي جامعهي اسلامي و طرفداري از مظلومين به تبعيّت از پيامبر اسلام (ص) و ائمّهي معصومين(ع) و تحقّق ارزشهاي انساني، اسلامي و در نهايت براي حصول مقاصد الله است.[12]
علّامه طباطبايي در مورد حقوق زن ميگويد:
اسلام زن را جزء حقيقي و عضو كامل جامعهي انسانيّت قرار داد، و از اسارت بيرون آورد، و آزادي اراده و عمل به وي بخشيد. زن مانند مرد در ثروتي كه طبقهي گذشته به ارث ميگذارند، شركت دارد و از پدر و برادر و عمو و خالو و ساير خويشاوندان و همسر ارث ميبرد و هر كار مشروع و زندگي معروف را براي خود انتخاب كند، آزاد است و عمل وي احترام اجتماعي داشته و باارزش ميباشد.
حقوق خود را ميتواند مطالبه كرده و به مراجع صالحه مستقيماً مراجعه كند و در صورت تعدّي اقامه دعوي نمايد و شهادت اقامه كند و در همهي اين مراحل كه كلّيّات زندگي زن با آنها تأمين كامل ميشود، مرد هيچگونه ولايت و قيمومت و تحكّمي نسبت به زن ندارد. « فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما فَعَلْنَ في اَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعرُوفِ » (سوره بقره آيه 234) [13]
متفكّر شهيد استاد مرتضي مطهّري در مورد حقوق زن در اسلام ميگويد:
قرآن كريم ، به اتّفاق دوست و دشمن، احيا كنندهي حقوق زن است.
مخالفان ، لااقل اين اندازه اعتراف دارند كه قرآن در عصر نزولش گامهاي بلند به سود زن و حقوق انساني او برداشت. ولي قرآن هرگز به نام احياي زن به عنوان «انسان» و شريك مرد در انسانيّت و حقوق انساني، زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشي نسپرد. به عبارت ديگر، قرآن زن را همان گونه ديد كه در طبيعت هست. از اين رو هماهنگي كامل ميان فرمانهاي قرآن و فرمانهاي طبيعت برقرار است، زن در قرآن همان زن در طبيعت است. اين دو كتاب بزرگ الهي – يكی تكويني و ديگر تدويني – با يكديگر منطبقاند.
اسلام به شكل بيسابقهاي جانب زن را در مسائل مالي و اقتصادي رعايت كرده است، از طرفي به زن استقلال و آزادي كامل اقتصادي داده است و دست مرد را از مال و كار او كوتاه كرده و حقّ قيمومت در معاملاات زن را كه در دنياي قديم سابقهي ممتد دارد و در اروپا تا اوايل قرن بيستم رايج بوده از مرد گرفته است، از طرف ديگر با برداشتن مسئوليّت تأمين بودجه خانوادگي از دوش زن، او را از هر نوع اجبار و الزام براي دويدن به دنبال پول معاف كرده است.[14]
خانم زهرا رهنورد در مورد حقوق زن ميگويد:
او [ زن ] در سازمان، جامعه و در نبرد مدام حق يا باطل كه در طول تاريخ جريان داشته و دارد، مسئول بوده و هست كه به جبهه بپيوندد و با تمام وجودش با باطل نبرد كند تا اين چنين بار مسئوليّت خود را شجاعانه بر دوشهاي ظريفش حمل كند و حمل چنين باري نيازمند يك كوشش و تلاش پيگير است. اما نه با انكار خصوصيات ساختماني و روحيش، بلكه با حفظ ويژگيهاي طبيعي و عملكردهاي ناشي از آن و نه با تكيۀ اغراقآميز بر اين ويژگيها و سرگرمي به مسايل خانگي و فردي و عاطفي صرفاً خانگي، بلكه باچند بُعدي تلقّي نمودن خود.
هم چنانكه اسلام ، قرآن ، زن را يك موجود تمام، يك انسان كامل ميخواهد. اسلام، قرآن بدو آموخته كه موضع خودش را در مسير روبه رشد پديدهها، با تعمّق در جهان هستي و نيازهاي جامعه درك كند، بشناسد و آنگاه از طريق شركت در ساختمان يك جامعۀ صالح با تمام ابعاد وجودش به سوي پروردگارش گام بردارد.
بسيارند كساني كه ميپندارند زن با چند بُعدي شدن و خارج شدن از پوستهي خانهداري و بچّهداري، لطافت روحي و خصوصيات طبيعي خود را از دست ميدهد و براي توجيه بيم خود دائماً به تحريف و تفسير روايات و قرآن ميپردازند. امّا اسلام از ما ميخواهد كه [ عواطف خود را ] به بچّهي خود تمامش نكنيم، نگذاريم كه اين حسّ والا از رشد و گسترش باز ايستد. در پرتو تعاليم اسلام آن را به سطح گستردهي همهي بچّهها و سپس همهي خلق گسترش دهيم. مادر همه باشيم و اين استعداد فيّاض خود را به دلسوزي و رحم و شفقّت براي همه گسترش دهيم.[15]
آيت الله عبدالله جوادي آملي در مورد حقوق زن در اسلام ميگويد:
سخن در بحث حقوق زن ، تكامل زن، و تساوي زن و مرد در مسائل اخلاقي و تربيتي و . . . براي این است كه زمينۀ رشدي باشد تا اگر مردها تلاشي و كوششي دارند، زنها هم اهل كوشش و جهاد بـاشند، مـردهاي مـتعـارف به هر مقامي ميرسند، زن هم ميتواند برسد، و اگر همان گونه كه جريان مردان تاريخ بازگو شد، جريان زن تاريخي نيز بازگو ميشد، وضع غير از اين بود كه هست. مرد و زن در آن معيارهاي اصلي همتاي هم هستند و يك سلسله مسئوليّتهاي اجرايي براي مرد است كه اگر انجام ندهد بايد وزر آن را تحمّل كند، بنابراين نتيجه ميگيريم كه اوّلاً : آن تهمتهايي كه به اسلام زده و ميگويند كه: اسلام نيمي از جامعه را از بسياري حقوق محروم نموده است ، نارواست. ثانياً، اين تعصّبات و رسومات جاهلي كه از ديرباز در فرهنگ جوامع اسلامي رواج پيدا كرده است كه زن را به عنوان مظهر ضعف و زبوني ياد ميكنند اين بايد زدوده بشود. ثالثاً ، اگر كسي احساس ميكند كه زن نبايد از علوم و مسايل تربيتي و مانند آن كه خدمات قابل عرضهاي به جامعه ارايه ميدهد، استفاده كند، بايد از اين اعتقاد صرفنظر كند و علاقهمند باشد، زن همتاي مرد در اين علوم و معارف بار يابد و به جامعه خدمت كند مگر آنجايي كه به طور استثنا وظيفۀ مرد قرار گرفته است. رابعاً ، جملهي (عاشِروهُنَّ بِالْمَعرُوفِ) اختصاصي به مسائل داخل منزل ندارد، بلكه در كلّ جامعه هم جاري است و مسئلۀ پنجم اين است كه زن در مقابل مرد غير از زن در مقابل شوهر است. يعني زن در مقابل شوهر بايد تمكين كند اما زن در مقابل جامعه مثل فردي از افراد جامعه است و اين چنين نيست كه بايد اطاعت كند و در مسائل خانوادگي هم ميبينيم كه گاهي زن قوام و قيّوم است و مرد بايد اطاعت كند، هم چنانكه پسر بايد از مادر اطاعت كند و لو در حدّ بالايي از تخصّصهاي علمي باشد.[16]
اسلام برای چهره ی که در همۀ نظام ها و فرهنگها تجسّم ذلّت ، حقارت و محرومیّت بوده است نه تنها حقوقی شناخته « همانند حقوق مردان بر زنان » بلکه به مردان توصیه می کند با دیدی وسیع تر و افقی توحیدی بر حقوق زنان بیفزایند.36
انقلاب شکوهمند اسلامی ایران که هزارها تجربه را در درون خود نهفته دارد ، حرکت زنان و نهضت مؤثّر آنها را در میدانهای مختلف فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و علمی به عنوان یکی از بهترین شاخص های انقلاب عظیم اسلامی ما اعلام داشته و مسیر تعالی و شکوفایی جامعه را بعضاً در پرتو حرکت خردمندانه و سیر هوشیارانۀ زنان جامعه اسلامی معرّفی می نماید. لیکن باید از این تجربه بهره گرفته ضمن حفظ و ترمیم ، آن را بالنده نگه داشت. زنان ایران نباید تحت تأثیر سم پاشی هایی قرار بگیرند که جریان فمنیسم به راه انداخته است. چون فمنیسم بر این باور است که برای رسیدن به خط تعادل قبل از هر چیز نیاز به برکناری دین از حوزۀ زندگی است و بر این اعتقاد است که مادامی که دین در زندگی وجود داشته باشد امکان دستیابی به خط تعادل برای زنان وجود ندارد. چالش نهادین فمنیسم با احکام وحی در نوع افراطی به ستیزه با پروردگار و ارادۀ او در آفرینش است.
این پنداری خطا است که هر نوع تلاش به منظور احقاق یا احیای حقوق نادیده گرفته شده و یا از دست رفتۀ زنان را فمنیسم بدانیم زیرا در ادیان آسمانی نظیر اسلام به کرّات و به انحای مختلف بر رعایت حقوق و نیازهای ویژۀ زنانه و توجّه به موقعیّت و مرتبت وجود انسان تأکید گردیده است. اما چون نظام حقوق و تکالیفی که اسلام برای زنان تعریف می کند و اساساً تبیین آن ، منطبق بر طبیعت و سرشت زن در پرتو نگرش الهی به بشر و گوهر قدسی فطری انسانی و شریعت دین است ، به هیچ روی نمی توان و نباید آن را فمنیسم نامید.37
اسلام تمام حقوق مدنی و سیاسی و اجتماعی را برای زنان مساوی مردان شناخته است و ادای آن حقوق را به زنان واجب کرده است.
قوانین حقوقی اسلام بیانگر این مطالب است که اسلام براساس ساختار جسمی ، روحی زنان و مردان احکام وضع نموده تا سعادت جامعۀ اسلامی را تأمین نماید و همواره در قوانین انسان ساز اسلام هر حقّی تکلیفی به وجود آورده و کسی بر دیگری ترجیح داده نشده است.
زن و مرد در سرشت و طبیعت ، همسان و برابرند " تنی واحد " آن دو از گوهری یگانه برآمده اند و نیازمندیهای خاص زنان از قبیل بارداری و بچّه داری و برخی اختلافات ارگانیک که بین زن و مرد هست نباید به این تعبییر شود که زن موقعیّتی پائین تر از مرد دارد و در خانواده و در اجتماع باید نقش فرعی و زیردست را ایفا کند.
هدف اسلام ساختن انسان است نه ساختن زن تنها و یا مرد تنها ، زن بودن و مرد بودن فرع بر انسان بودن است. آنجا که شخصیّت انسان محترم باشد هیچ زنی به هیچ مردی ، و هیچ مردی به هیچ زنی نمیتواند زور بگوید و ستم کند.
زن و مرد در فرآیند تکامل یابندۀ مسئولیّت سیاسی و اجتماعی سهمی مشترک دارند و وظیفه دارند به اندازۀ توانایی و امکانات جسمی و روحی خود در جهت پیاده کردن و گستراندن ایدئولوژی طاغوت برانداز اقدام کنند.
همۀ زنان و مردانی که در این جهت راه می پویند و برای کسب ارزشهای توحیدی مجاهده می ورزند در نزد خدا ماءجورند و واجد صفات " کمال " هستند.
بنابراین بر زنان لازم است که نقش اساسی ، حسّاس و پیشتاز خود را که براساس ارزشهای انسانی و الهی است ، در امور سیاسی ، اجتماعی حفظ کرده و به وظایف خویش عمل نمایند و با حضور مثبت و سازنده و فعّال خود در جامعه در پیشبرد جامعۀ اسلامی ایران گامهای مؤثّری بردارند.
امّا اگر زنان ما قادر به شناخت ارزشهای انسانی خود نباشند و نتوانند الگوهای زنان متعالی و نمونه را جهت رسیدن به حیات حقیقی بشناسند ، در مسیر انحطاط و خواسته های استعماری اروپا و آمریکا قرار می گیرند و مانند بردگان محکوم اند که از دنیای پیشرفته و مدرن فقط به پیروی از زنان عروسکی و بزک کرده و رقّاصه های کاباره های منحط غرب بپردازند. پیروی از چهره های تحمیلی صادراتی و پست ترین و پلیدترین دشمنان انسانیّت ، آنها را به مسیر انحرافی می کشاند و آنان قربانی استعمار نو می شوند.
برای حلّ این معضل بزرگ بیاییم چهرۀ واقعی اسلام ، زهرا (س) و زینب (س) را بهتر بشناسیم. مسیرهایی را که آنان در زندگی پویا و پرتحرّک خود پیموده اند ، مورد بررسی قرار دهیم و زنان را به سمت و سوی مسیر آنان بکشانیم. امید است این الگوهای بسیار متعالی مقتدا و پیشوای ما زنان قرار گیرند و راه فاطمه (س) و زینب (س) چراغ راهمان باد.
زهرا خلفی – عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول
|
پانوشتها:
19- درسهايي از سيرهي نبوي ، جلد اوّل ، بخشي از صص 30 و 31
20- فروغ ابديّت ، جلد اوّل ، بخشي از ص 50 تا 51
21- آشنايي با شيوه زندگاني پيامبر(ص) ، سيرهي نبوي ، بخشي از صص 34 تا 36
22- خاتم النّبيين (ص) ، بخشی از ص423
23- فروغ ابديّت ، جلد دوّم ، بخشي از ص 345
24- زن در چشم و دل محمّد ، بخشي از صص 4 تا 7
25- آزاديهاي عمومي در حكومت اسلامي ، بخشي از ص 161
26- زن و عدالت اجتماعي ، بخشي از ص 31
27- نكاتي از شخصيّت اسلامي زن ، بخشي از ص 45
28- قرآن و مقام زن ، ص 48
29-انتظار عصر حاضر از زن مسلمان ، بخش هایی از صفحه ی 32
30- همان كتاب ، بخشي از صص 36 تا 37
31- الگوي اجتماعي پايگاه و نقش زن مسلمان در جامعهي اسلامي ، بخشي از صص 146 ، 150 تا 152
33- نظام حقوق زن در اسلام ، بخشي از صص 25 ، 26 ، 263
34- طلوع زن مسلمان ، صص 90 تا 94
35- زن در آينۀ جلال و جمال ، صص 329 و 439
36- حُرّیت و حقوق زن در اسلام ، ص 72
37- ماهنامۀ ادبیات داستانی ، شمارۀ 70 ، ص 23
منابع و مآخذ
- آزاديهاي عمومي در حكومت اسلامي، راشد غنوشي ، مترجم حسين صابري، شركت انتشارات علمي و فرهنگي ، تهران چاپ اوّل ، 1381
- آشنايي با شيوه زندگي پيامبر اكرم(ص) ، سيرهي نبوي، شركت چاپ و نشر ايران، 1368
- الگوي اجتماعي پايگاه و نقش زن مسلمان در جامعهي اسلامي بر اساس ديدگاه حضرت امام خميني (ره) ، فاطمه صفري ، نشر سازمان تبليغات اسلامي ، چاپ ششم ، 1374
- انتظار عصر حاضر از زن مسلمان، علي شريعتي
- بررسي تاريخي منزلت زن از ديدگاه اسلام و تطبيق الگوي صدر اسلام با جامعهي كنوني، دكتر ثريا مكنوز، مريم صانع پور ، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اوّل ، بهار 1374.
- حُرّیت و حقوق زن در اسلام ، جمعی از پژوهشگران ، انتشارات میلاد ، چاپ اوّل ، آبان
1357
- خاتم النّبيين (ص) ، علي كمالي ، انتشارات اسوه، چاپ دوّم، 1376 ه.ش
- درسهايي از سيرهي نبوي، سيّد مهرداد مجدزادهي طباطبايي ، ناشر : جمعي از دوستان شهيد، چاپ اوّل ، بهمن 1363
- روش خوشبختي، به قلم يك بانوي ايراني، انتشارات الزّهرا ، چاپ ششم.
10. زن در آيينه تاريخ ، عباس تيلا ، ناشر، مؤلّف ، چاپ اوّل 1371
11. زن در آيـنۀ جـلال و جـمال ، آيتالله عبدالله جوادي آملي ، نشر اسراء ، چاپ اوّل ، 1375 ه.ش
12. زن و عدالت اجتماعي، آيتالله هاشمي رفسنجاني ، انتشارات سفير صبح، چاپ اوّل، 1380
13. زن در چشم و دل محمّد (ص) ، علي شريعتي
14. زن در اسلام ، علّامه طباطبايي ، نشر محمّد (ص)
15. طلوع زن مسلمان ، زهرا رهنورد ، نشر محبوبه ، چاپ اوّل
16. فروغ ابديت، جلد اول، جعفر سبحاني، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ نهم ، 1373
17. فروغ ابديت، جلد دوم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ هشتم ، 1372
18. قرآن و مقام زن ، سيّد علي كمالي، انتشارات اسوه ، چاپ چهارم ، سال 1375 ه.ش
19. ماهنامۀ ادبیات داستانی ، شمارۀ 70 ، تیرماه 1382
20. مظلوميّت زن در طول تاريخ ، عبدالكريم بيآزار شيرازي، مترجمين خانم لاله بختياري و محمّد حسن تبرّائيان ، مؤسّسۀ انتشارات بعثت، چاپ اوّل 1364.
21. نكاتي از شخصيّت اسلامي زن، سيّد محمّد شيرازي ، مترجم: محمّد باقر فالي، كانون نشر انديشههاي اسلامي
22. نظام حقوق زن در اسلام ، مرتضي مطهّري، انتشارات صدرا، چاپ بيست و سوم ، ارديبهشت 1376
23. ياقوت و مرجان ، علوّيه امّ الفخر علّامه ، ناشر ، نويسنده، چاپ اوّل ، 1372
1- سورۀ تكوير ، آيات 8 و 9
5- زن در آينۀ جلال و جمال ، صص 394 و 395
6- سورۀ توبه ، بخشي از آيه 71
7- سورۀ نساء ، بخشي از آيه 32
8- زن در آينۀ جلال و جمال ، صص 156 تا 158
9- زن و عدالت اجتماعي ، ص 24
10- ياقوت و مرجان ، بخشي از صص ، 127 ، 105
11- نظام حقوق زن در اسلام ، صص 256 تا 258
12- بررسي تاريخي منزلت زن از ديدگاه اسلام و تطبيق الگوي صدر اسلام با جامعهي كنوني ، ص 190
13- روش خوشبختي ، صص 80 و 81
14- زن در آيينهي تاريخ ، صص 137 ، 139
15- بررسي تاريخي منزلت زن از ديدگاه اسلام ، ص 160
16- ياقوت و مرجان ، بخشي از صص 29 تا 32
17ـ مظلومیّت زن در طول تاریخ ، بخشی از صص 5 تا 8
18- فروغ ابديّت ، جلد اوّل ، ص 8
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
مقالات ،
زن ، حقوق و جايگاه اجتماعي آن در اسلام ،
،
:: برچسبها:
زن ، حقوق و جايگاه اجتماعي آن در اسلام,